جدول جو
جدول جو

معنی کنه کاری - جستجوی لغت در جدول جو

کنه کاری
کنده شده، منبت کاری شده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پنبه کاری
تصویر پنبه کاری
شغل و عمل کشاورزی که پنبه می کارد، زراعت پنبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنده کاری
تصویر گنده کاری
کارهای زشت و ناپسند کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پینه کاری
تصویر پینه کاری
شغل و عمل پینه کار
فرهنگ فارسی عمید
زینت دادن سقف یا دیوارهای داخل ساختمان با چسباندن قطعه های کوچک آیینه به شکل های هندسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنگ کاری
تصویر رنگ کاری
شغل و عمل رنگ کار، رنگ کردن در و دیوار یا چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشت کاری
تصویر کشت کاری
زراعت، حرفۀ زارع، کشت کاری، کشاورزی، کشت و زرع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنده کاری
تصویر کنده کاری
عمل کندن و نقش و نگار انداختن روی سنگ، چوب یا فلز، کنده گری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهنه کار
تصویر کهنه کار
کارآزموده، باتجربه، ماهر
فرهنگ فارسی عمید
(اَرْ رَ / رِ)
عمل ارّه کشیدن
لغت نامه دهخدا
(یِ نَ / نِ)
نشاندن آینه های خرد بر دیوار خانه و سقف آن بنظم و ترتیب خاص، زینت را
لغت نامه دهخدا
(پَمْ بَ / بِ)
عمل پنبه کار. زراعت پنبه
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
کارکردن دلاک و حمامی و نجارو صحاف و مانند آن در خانه مردمان محتاج بدانان
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
نقشها که به زر و چوب و سنگ و امثال آن کنند. (غیاث). کنده گری. حکاکی. (فرهنگ فارسی معین). عمل کنده کار. (از آنندراج). حکاکی. (ناظم الاطباء). نقش کندن بر ظروف و آلات فلزی. عمل کندن اشکال در اوانی و ظروف و دیگر چیزهای فلزین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، منبت کاری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کُ نَ / نِ)
حالت و چگونگی کهنه کار. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کهنه کار بودن. مجرب بودن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کهنه کار شود
لغت نامه دهخدا
(گُ نَهْ)
عمل گنه کار. تقصیرکاری. مجرمی. عصیان. اثم. جرم. بزه کاری:
به پاسخ سخن لرزلرزان شنید
ز زروان گنهکاری آمد پدید.
فردوسی.
ز نادانی آمد گنه کاریم
گمانم که دیوانه پنداریم.
فردوسی.
خواجه درداده تن بدان خواری
از چه از تهمت گنه کاری.
نظامی.
گرچه بر جان عاشقان خواری است
توبه در عاشقی گنه کاری است.
نظامی.
نان دهانم بدین گنه داری
نان خورانم بدان گنه کاری.
نظامی.
دوستانم توبه گویند از گنه کاری به من
توبه تا من میکنم هرگز نباشد برقرار.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پینه کاری
تصویر پینه کاری
عمل و شغل پینه کار وصالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شانه کاری
تصویر شانه کاری
در آویختن با کسی زد و خورد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنده کاری
تصویر کنده کاری
کنده گری حکاکی، منبت کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهنه کاری
تصویر کهنه کاری
کهنه کار بودن مجرب بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده کاری
تصویر گنده کاری
ارتکاب اعمال زشت و ناپسند
فرهنگ لغت هوشیار
قدیمی، آزموده مجرب ماهر: اما زن و شوهر کهنه کار بزودی فهمیدند که باید در این میان نقش ظاهرا بیطرفانه ای بازی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
حالت و کیفیت کینه دار: بیا با ما مورز این کینه داری که حق صحبت دیرینه داری. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
شخصی را گویند که در مس و برنج و چوب و تخته و امثال آن کنده کاری کند، یعنی صورت چیزی بکند و نقش نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله داری
تصویر کله داری
پادشاهی سلطنت، سرکشی تکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتک کاری
تصویر کتک کاری
ستلش کوبکاری عمل کتک زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار کاری
تصویر کار کاری
احتیاج ضرورت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اره کاری
تصویر اره کاری
عمل اره کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی تزیین داخلی ساختمان که بوسیله آیینه های کوچک و نشاندن آنها بر دیوار و سقف اشکال هندسی و گل و بته های مختلف ایجاد کنند، مجموع آیینه های کوچکی که برای تزیین بدیوار و سقف نشانده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنبه کاری
تصویر پنبه کاری
عمل پنبه کار زراعت پنبه
فرهنگ لغت هوشیار
کار شکنی، شکست دادن بطعن، سخن بی صرفه گفتن بیهوده گویی، بی عزت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شانه کاری
تصویر شانه کاری
((نِ))
درآویختن با کسی، زد و خورد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کهنه کار
تصویر کهنه کار
آزموده، هشیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنده کاری
تصویر کنده کاری
((کَ دِ))
حکاکی روی چوب، فلز و غیره. حکاکی
فرهنگ فارسی معین
حکاکی، کنده گری، نقر
فرهنگ واژه مترادف متضاد